موضوع اصلی | ادبیات و شعر | |
---|---|---|
موضوع فرعی | رمان خارجی | |
نویسنده | فردریک بکمن | از این نویسنده |
ناشر | نشر نون | از این ناشر |
مترجم | الهام رعایی | از این مترجم |
نوبت چاپ | 17 | |
سال چاپ | 1401 | |
شابک | 9786007141885 | |
نوع جلد | شمیز | |
قطع | رقعی | |
وزن | 79 گرم | |
تعداد صفحات | 70 صفحه |
چشمان پیرمرد بهطور عجیبی خالی است. ناامیدانه به شقیقههایش میزند. پسرک دهان باز میکند که چیزی بگوید ولی وقتی این صحنه را میبیند جلوی خودش را میگیرد. در عوض آرام مینشیند و همان کاری را میکند که پدربزرگ یادش دادهبود اگر گم شد انجام دهد «محیط اطرافت را زیر نظر بگیر، دنبال ردپاها و سرنخها بگرد.»
نیمکت در احاطۀ درختان است چون بابابزرگ عاشق درختهاست، چون درختها اهمیتی به افکار آدمها نمیدهند. شبحی از پرندهها از آنها بالا میآیند و در آسمان پخش میشوند و با اطمینان بر باد تکیه میزنند. یک اژدها میدان را میپیماید، خوابآلود و سبز، و یک پنگوئن با رد دستی شکلاتی روی شکم در گوشهای بهخواب رفته است. یک جغد مهربانِ یکچشم هم کنار او نشسته است. نوآ همه را میشناسد. مال او هستند. اژدها را بابابزرگ درست وقتی که به دنیا آمد به او داده بود، چونکه مامانبزرگ گفتهبود اژدها برای نوزاد اسباببازی توبغلی مناسبی نیست و بابابزرگ هم گفتهبود که او هم یک نوۀ مناسب نمیخواهد.
آخرین بریده ها
افزودن بریده کتاب